- تاب تاب
- پرتو افکن، نور افشاننده
معنی تاب تاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی از آلات موسیقی ضربی است که منشا آن از چین است
صدای بهم خوردن دو چیز، تغ تغ
آواز زدن کف دست بر متکایا بالشت یا بر پشت کسی و مانندآ ن
فصل گرما و زمان تابش یکی از چهار فصل سال بین بهار و پائیز
رنج و سوز سوز و گذاز
ریزه ریزه پاره پاره ذره ذره
رشته رشته، نخ نخ
پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه، ریش ریش، قاچ قاچ، ریز ریز، لخت لخت، شرحه شرحه
صدایی که از کوبیدن دست به چیزی میان تهی برخیزد
کارگری که در گلخن حمام آتش می افروزد، آتش انداز، گلخن تاب
دومین فصل سال، بعد از بهار و قبل از پاییز، مرکب از سه ماه تیر، مرداد و شهریور. در این فصل روزها از همه وقت درازتر و اشعۀ خورشید به عمود نزدیک تر و هوا گرم تر است
چوبی است پهن که بدان گوی بازند تخته گوی بازی
کسی که در آتشدان حمام، آتش افروزد
نوعی ساز، صفحۀ فلزی گرد که آن را آویزان می کنند و با چکش می نوازند
آنچه در شب میدرخشد
ویژگی آنچه در شب می درخشد، هر چیزی که هنگام شب درخشندگی و تابش داشته باشد
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کاونه، چراغینه، کمیچه، چراغک، آتشیزه، شب چراغک، آتشک، شب فروز، ولدالزّنا، کرم شب افروز، شب افروز، یراعه
کرم شب تاب، حشره ای باریک و زرد رنگ از خانوادۀ سوسک که مادۀ آن از زیر شکم خود نور می تاباند، کاونه، چراغینه، کمیچه، چراغک، آتشیزه، شب چراغک، آتشک، شب فروز، ولدالزّنا، کرم شب افروز، شب افروز، یراعه
آن چه که در شب بدرخشد، شب چراغ، ماه، قمر، کرم شب تاب
لنگه ته لنگه، چیزی که یک شکل نباشد