جدول جو
جدول جو

معنی تاب تاب - جستجوی لغت در جدول جو

تاب تاب
(اَ ضَ)
پرتوافکن، نورافشاننده:
ای عوض آفتاب روز و شبان تاب تاب
تو بمثل چون عقاب حاسد ملعونت خاد،
منوچهری
لغت نامه دهخدا
تاب تاب
پرتو افکن، نور افشاننده
تصویری از تاب تاب
تصویر تاب تاب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تابیتا
تصویر تابیتا
(دخترانه)
آهو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تار تار
تصویر تار تار
پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه، ریش ریش، قاچ قاچ، ریز ریز، لخت لخت، شرحه شرحه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاپ تاپ
تصویر تاپ تاپ
صدایی که از کوبیدن دست به چیزی میان تهی برخیزد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تون تاب
تصویر تون تاب
کارگری که در گلخن حمام آتش می افروزد، آتش انداز، گلخن تاب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تابستان
تصویر تابستان
دومین فصل سال، بعد از بهار و قبل از پاییز، مرکب از سه ماه تیر، مرداد و شهریور. در این فصل روزها از همه وقت درازتر و اشعۀ خورشید به عمود نزدیک تر و هوا گرم تر است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تام تام
تصویر تام تام
نوعی ساز، صفحۀ فلزی گرد که آن را آویزان می کنند و با چکش می نوازند
فرهنگ فارسی عمید
کلمه ای است که بدان شتر را در وقت راندن زجر کنند، (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
طبطاب: و بگذشته شدن او توان گفت که سواری و چوگان و طاب طاب و دیگر آداب این کار مدروس شد، (تاریخ بیهقی)، رجوع به طبطاب شود
لغت نامه دهخدا
نام آواز زدن کف دست بر متکا یا بر بالشت یا بر پشت کسی و مانند آن،
لغت نامه دهخدا
خداوند تاج، (آنندراج)، خداوند و خواجه، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
نخ نخ، رشته رشته:
او مست بود و دست به ریشم دراز کرد
برکند تای تای و پراکند تارتار،
سوزنی،
رجوع به تای شود
لغت نامه دهخدا
نوعی از آلات موسیقی ضربی است که منشاء آن از چین است و عبارت از یک صفحۀ فلزی دایره شکل است که بطور عمودی بر پایه ای آویخته شده است و با چکش چوبی بر آن نوازند
لغت نامه دهخدا
(هَِ کَ دَ)
بخش بخش، قسمت قسمت، فصل فصل: طاهر باب باب بازمیراندو بازمی نمود تا هزارهزار درم بیرون آمد که ابوسعید را هست و شانزده هزارهزار درم است که بر وی حاصل است و هیچ جای پیدا نیست، (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 125)
لغت نامه دهخدا
تاغ و توغ، حکایت صوت نعل کفش و مانند آن
لغت نامه دهخدا
تاغ تاغ، آواز بلند نعل کفش و نعل اسب گاه رفتن، آواز برهم خوردن چیزی
لغت نامه دهخدا
تصویری از تام تام
تصویر تام تام
نوعی از آلات موسیقی ضربی است که منشا آن از چین است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاغ تاغ
تصویر تاغ تاغ
صدای بهم خوردن دو چیز، تغ تغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاب طاب
تصویر طاب طاب
چوبی است پهن که بدان گوی بازند تخته گوی بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تای تای
تصویر تای تای
رشته رشته، نخ نخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تار تار
تصویر تار تار
ریزه ریزه پاره پاره ذره ذره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب وتب
تصویر تاب وتب
رنج و سوز سوز و گذاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابستان
تصویر تابستان
فصل گرما و زمان تابش یکی از چهار فصل سال بین بهار و پائیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاپ تاپ
تصویر تاپ تاپ
آواز زدن کف دست بر متکایا بالشت یا بر پشت کسی و مانندآ ن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تابستان
تصویر تابستان
((بِ))
دومین فصل سال، فصل گرما، صیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تون تاب
تصویر تون تاب
کسی که در آتشدان حمام، آتش افروزد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاپ تاپ
تصویر تاپ تاپ
((اِصت. اِمر.))
صدای زدن کف دست به متکا یا بالشت یا بر پشت کسی و مانند آن
فرهنگ فارسی معین
لنگه به لنگه، نامتقارن، نامساوی، ناهم آهنگ، ناجور
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تموز، صیف
متضاد: زمستان، شتا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صفت پشیم، پشیمان، تواب، توبه دار، توبه کار، توبه کننده منفعل، نادم
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تابستان به خواب دیدن پادشاه سخت بود. اگر گرمای سخت بود، چنانکه مردم را از آن زیان بود، دلیل که مردم آن دیار از پادشاه خیر و صلاح رسد و تابستان را به وقت خود در خواب دیدن پربار، دلیل که عز و دولتش زیاده شود و کارش به مراد رسد و برای مردم عام، پادشاه را به خواب دیدن، از پادشاه قوت و نصرت است. اگر تابستان را نه به وقت خویش بیند، تاویلش به خلاف این است. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
ذرت بوداده
فرهنگ گویش مازندرانی
از اصوات
فرهنگ گویش مازندرانی
پاره پاره، نیمه نیمه، قطعه قطعه
فرهنگ گویش مازندرانی